ما همه در حبس ایم یاریمان کن
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
- ۸۹/۰۶/۰۷
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند...."
چقدر با این بیت هم احساسم...
خدایا! بی قراری هایم را از من بگیر
برای آقامون صلوات