همت کن و مثل ((همت)) بسیجی بشیم...
گاهی وقت ها ذهن آدم پر می شه از هزاران علامت سوال و تعجب، و می مانی که باید چیکار کنی و امروز ذهنم پر از سوالهایی که جوابش رو پیدا نمی کردم . اصلا می دونی رفته بودم که بفهمم بسیج چیه ؟ بیسجی کیه ؟ چرا اسمش که میاد پشت یه عده می لرزه ؟ اصل اینها کی بودند که بار سنگین جنگ به دوش اینا بود؟ و هزاران علامت سوال دیگه ..... مونده بودم که چیکار کنم که خوردم به پست یکی از اون باحالاش که الحق بسیجی بود. بهش گفتم اومدم بودنم توکی هستی ، همرزمات کی بودن و کجان؟ اومدم تا جواب سوالهای بی جوابم رو پیدا کنم . خیلی از هم سن و سالای من به درک واقعی از بسیج نرسیدن و او هم با لبخندی گفت : بسیج یعنی یه کلبه عشق که توش پر از عاشقه.
بسیج یعنی صفایی ندارد ارسطو شدن ، خوشا پر گشودن پرستو شدن.
بسیج یعنی یه جنگ ، هزاران حماسه .
بسیجی یعنی حاج همت، حاج احمد، حاج مرتضی ..... یعنی هزاران پاک دیگر .
بسیجی یعنی هزران ترکش درد و سکوت... یعنی تن، مین، پرواز یعنی ایثار.
بسیجی یعنی یه گردان لبخند، خنده، زیبایی یعنی لطافت .
بسیجی یعنی تو حلالم کن برادر،خواهر،خداحافظ،یعنی امروز ماندن فردا پر گشودن...
او از یک نسل می گفت نه سوخته، بلکه سبز، سرخ.
او از هیجده ساله هایی می گفت که عبادت کرده بودند، کوله بارشان پر بود.
ازدخترانی می گفت که همپای پدران و برادران خود جنگیدند .آنان هم بسیجی بودند .
او از پرستاری می گفت که در اوج شیمیایی، ماسکش را به رزمنده ای داده بود . او هم بسیجی بود. از پیرمردی میگفت که آمده بود فقط سقا باشد . او هم بسیجی بود و آن دختری که نامه نوشته بود(( خوشا به حالتان کاش جای شما بودم))
و تو نیز بسیجی هستی . اما یادت باشه به فرموده حضرت آقا : بسیجی بودن هنر نیست بسیجی ماندن هنر است
با خودم گفتم اگر عاشق بودی بسیج را می شناختی ، عاشق بودم اما نه از نوع بسیجی .
من، جنگ، جبهه و ... همه را از دستان ان بسیجی که آفتاب را تقسیم می کرد شناختم. از دل آئینه اش فهمیدم. از نگاهش فهمیدم چقدر آشناست و از بسیجی بزرگ ( حضرت آقا) فهمیدم چقدر عقبم . عقبم از صفا و محبت، ،نقدر در رنگ غرق شدم که یادم رفت بگم اونا یک رنگ بودند و ماندندحالا قسنگ می فهمم بسیجی کیه،و بسیج چیه ؟ چرا اسم جنگ میاد نام بسیج بر اون می درخشه ؟ حالا می فهمم که چرا اسم بسیج شجره طیبه است ، مخلص خداست، جیف می شد اگه عمر من تموم می شد و من بسیج رو نمی شناختم.
حیف می شد اگه نمی فهمیدم چرا بسیجی شدن سخته. آخه راهشون مرام می خواد، باید رسم و مرامت مثل شقایق ها باشه تا بتونی با اونا باشی، باید تو هم موقع غروب که می شه دلت هوای شش گوشه کنه تا بسیجی بشی. باید مثل اونا اونقدر پاک باشی که بتونی خدا رو ببینی. حیفه تو هم ندونی. وقتی اینا رو خوندی تموم شد، فکر کن ببین حیف نیست زیر این آسمون تو یاشی ، بسیجی باشه،اما تو بسیجی نباشی؟!
حیف نیست اگه بسیجی ها باشن جای تو و من خالی باشه . ما چیمون از اونا کمتره ؟
بیا تا ابد بسیجی بمان...!
همت کن مثل (( همت )) بسیجی بشیم!
--------------------------------------------
--------------------------------------------
شاید من دچار اشتباه شدم و معنی بسیجی بودن رو نفهمیدم و کوتاهی از منه!! اما من هنوز خودم رو یکی بسیجی موفق که حضرت آقا می خواد نمیدونم و برای خودم تاسفم می خورم که نتونستم به اون آرمانهایی که آقا از ما می خواد برسیم چه از لحاظ تحصیل و چه در محیط کار و مسئولیت هایی که داشته و نداشته ام ....
اما دغدغه های زیادی دارم از بعضی از دوستان( مسئولین) بسیجی دانشگاهها....
که چرا... ؟؟؟
می خوام نظر شما دوستان رو درباره اینکه تا چه حد خودتون رو در قبال بسیج مسئول می دونید؟ بیشتر بدونم تا حداقل جواب تعدادی از سوالهایی که ذهنم رو مشغول کرده پیدا کنم؟
- ۸۹/۰۹/۰۴
التماس دعا
-----------------------------------------------------------
سلام
فکر کنم مشکل از امثال مثل من اب می خوره که نتونستیم اولآ خودمون بسیجی باشیم و ثانیا اطلاعات زیادی رو در مورد وجود بسیج در جامعه , و اینکه با کار در بسیج ( البته با خلوص نیت و نه برای مواردی که اکثرا به آن اشاره کردید و می دانید ) می تونیم به معنویات زیادی برسیم و با افتخار جواب همت ها و خزاری ها و ... رو بدیم و یدک کشیدن نام بسیج با خودمون هیچ فایده ای برامون نداره جز شرمساری
با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است