سرباز گمنام

دغدغه های بیسیم چی مجنون
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

بیا بیدار شویم!

دم دمهای سحری که از خوابت بزنی، بیدار خواهی شد!

غیب نگفتم! از خودم نگفتم. " در آخرالزمانی که دنیا غرق در خوابی بس سنگین و ثقیل است... اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که تمام عوالم ظاهر و باطن محضر خداست و حق تعالی در همه جا حاضر و ناظر است با حضور حق، و نعمت حق، امکان ندارد مرتکب گناه شود. تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر ببرید؟ و در فساد و تباهی غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید، از عواقب امور بپرهیزید، از خواب غفلت بیدار شوید امروز در دیدار گریان باشیم که از محبوب منقطع الخبرمان خبری بزرگ در راه است!"

محبوب که هر بار در هیبت و کسوت شهیدی بر ما تجلی می کند و از غایت شادی و سرور چشم هایمان پر از اشک می شود

گریستن که شرط مروت است در آئین عشق بازی و بیداری ...

و شرط شرط صدق اخلاص است در راه محبوب.

رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست / چون گریست از بحر رحمت موج خاست

هیچ کسی نیست  من را که گرفتار غفلت ها و سیاهی ها و معاصی بسیارم و محصور در قحط معنویت آخرالزمان، جز شهداء!

چرا که آنهایند واسطه های رزق و روزی برای من ، آنهایند ستارگان راهنما برای شبهای سخت و ظلمانی گمگشتگی های بسیار...

عمری شنیدم و خواندم که باید طریق راست و صراط مستقیم بپیماییم.... و عمری درمانده و گمگشته هزار در هزار درمانده شدم که آخر چگونه! شهیدان که سراغمان آمدند و ما را به نام خواندند و با خود بردند به ضیافت باشکوه بندگی و عبودیت دیدم که پاسخ تمام آن پرسشها و راه رهایی از آن گمگشتگی ها و درک آن عمری مقابل چشممان بود و ندانستم و ندیدم و نفهمیدم!

این جمله امام (رضوان الله تعالی علیه) مرحمی بود بر دل بیمار و تمام وجودم :

... شما هنوز بیدار نشده اید. هنوز قدم اول را بر نداشته اید قدم اول در سلوک یقظه است ولی شما در خواب به سر می برید. چشم ها باز و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلوده و قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمی بود، اینطور آسوده خاطر و بی تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمی دادید. اگر قدری به امور اخروی و عقبات هولناک آن فکر می کردید به تکالیف و مسئولیتهای سنگینی که بر دوش شماست، بیشتر اهمیت می دادید. شما عالم دیگری هم دارید. معاد و قیامتی نیز برای شما هست. چرا عبرت نم یگیرید؟ چرا بیدار و هشیار نمی شوید ...؟

جای تاسف است اگر خوابیم هنوز!!وقتی برای مداوای دردهای پنهان و کمرشکن روحی به نسخه های بدلی و ناراست پناه می بریم نباید انتظار خوب شدن و سلامتی داشته باشیم!وقتی ستارگان را گم می کنیم باید که منتظر گم شدنی آن هم گم شدن در دل شبهای ظلمانی پر خوف و خطر را داشته باشیم...

نه آن سنگهایی که شفابخششان می خوانند،نه آن قانون جذب که طریق خوشبختی شان می دانند، نه غرق شدن در لذتها و خوشی ها، نه خنده که درمان هر درد بی درمانش می شمارند، نه... هیچکدام درمان درد من نیست...

دلیل بیاورم؟

یک صفحه از ابوحمزه را که بخوانی تازه می فهمی کجای دنیا ایستاده ای. خوشبختی و سلامتی و لذت ها و خوشی ها و... همه و همه را که باید بگذاری و بروی؛ چه می ماند برایت که با خود ببری؟هیچ فکرش را کرده ای آنها که در قنوت های نافله های «أبکی لخروج نفسی، أبکی لظلمه قبری، لضیق لحدی، أبکی...» شب شان ناله می کردند و فریاد می زدند که چه کوله باری پر می کردند از امانی که از رب العالمین بگیرند؟

نمی دانم که شما در کجای دنیا ایستاده اید؟ اما من هنوز سردرگمم !

خواهی نشوی رسوا، همرنگ حقیقت شو! معنی آن این است که نگویی خنده بر هر درد بی درمان دواست! باید بگویی « گریه و سوختن بر هر درد بی درمان دواست »

چشم گریان بایدت چون طفل خرد   //  کم خور این نان را که نان آب تو برد

چرا  گریه و کریستنبر هر درد بی درمان دواست !؟ اینکه باید گریست و سوخت هزاران دلیل دارد! تو بگو خنده برای چیست؟!

وانقلنی الی درجه التوبه الیک، و اعنی بالبکاء علی نفسی؛ زیرا که من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوها گذراندم و درآمده ام در جایگاه نا امیدان از خیر خودم. پس کیست که بدحال تر از من باشد. اگر من با این حال به قبر منتقل گردم. زیرا که آماده اش نکرده ام برای خوابیدنم و فرش نکرده ام آن را به عمل صالح برای آرمیدنم و چرا گریه  نکنم در صورتی که نمی دانم به چه سرنوشتی دچار گردم

بنازم کلام قدسی امام عزیز را که صید دل می کرد با کلامش :

عالم همه سرگشته او و پروانه جمال جمیل اویند، ای کاش که ما از خواب برخیزیم و ای کاش که او – جلّ و علا – با عنایات خفیه خود از ما دستگیری فرماید و به خود و جمال جمیلش رهنمون فرماید و ای کاش که این اسب سرکش چموش نفس آرام شود و از کرسی انکار فرود آید و ای کاش این محموله سنگین را زمین می گذاشتیم و سبکبارتر رو به سوی او می کردیم و ای کاش که چون پروانه در شمع جمال او می سوختیم و دَم برنمی آوردیم و ای کاش که یک گام به قدم فطرت برمی داشتیم و اینقدر پای

به فرق فطرت نمی گذاشتیم وای کاش و ای کاشهای دیگر...

دیدید؟! امام  اینگونه از بیداری سخن می گفت و آیا ما را جایی برای خنده هست؟! بیا بیدار شویم!

دم دمهای سحری که از خوابمان بزنیم، بیدار خواهیم شد...

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------

درس آموزی :

بیا از خوابمان بزنیم!

بیا یک شبی از خوابمان بزنیم و ابوحمزه بخوانیم!

بیا یک سحری با لسان سیدالساجدین علیه السلام بیداری مان را در درگاه رب العالمین جار بزنیم و ناله کنیم

« الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی و جللنی التباعد منک »

بیا بیدار شویم... از خوابمان که بزنیم بیدار خواهیم شد...

بیداری حداقل شرط ادب است در حضور شهیدان که شقّی از حضور اولیاء خاص الهی است و آن هم شقّی از حضور بسیط و گسترده و محیط رب العالمین...

بیا حداقل شرط ادب به جا آورده باشیم امشب را بیدار شویم و برای همه مظلومان دعا کنیم دعا...

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن 1 :چند وقتی بود که منتظر رایحه ای بودم و از زمان تدفین شهدا همین که میزبان ما شدند و چشم همه عاشقان رو بیدار و گریان کردند و به دستگیری ما آمدند و برایمان از راز بیداری می گویند

پ ن 2 :از تمام بیسیم چی ها که در این مدت با نظراتشون (اغلب خصوصی!؟) مرحمی دیگر بر مداوای دردهای پنهان این سرباز بودند و مرا در این راه راهنما بودند و هستند سپاسگذارم و باشد که هنوز هم مرا دعا کنند تا قدم در راهی که گذاشته ام را مستحکم تر و استوارتر بپیمایم انشاء‌الله

 

 

  • سرباز گمنام