سرباز گمنام

دغدغه های بیسیم چی مجنون
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

خدا...، اخلاص، کار براى مردم، کار بى منت، خادم مردم و........

 بارها و بارها این کلمات را شنیده ایم و با آنها بارها جملات زیبایى درست کرده ایم و بعضى ها این روزها به خورد ما داده اند، گفتند درحالى که آنها به این کلمات اعتقادى نداشتند و ما از کنار آنها گذشته ایم .

چه دنیاى خوبى مى شد اگر این کلمات در اعمالمان جا پیدا مى کرد . دنیایى مثل دوران دفاع مقدس ، دورانى که همه کار مى کردند و کسى دنبال نام نبود و رستگارى را در بى نامى جستجو مى کردند، دعاهاى آن روز ما با برخى دعاهاى امروز تفاوت ها مى کرد. آن روز دعا مى کردند که «خدایا بى نام و نشان مى خواهم به دیدارت بیایم ، «مردان آن روز وصیتشان این بود که بر سنگ مزارشان فقط و فقط با انگشت بنویسند «پر کاهى تقدیم به آستان الهى «، دیگر وصیت نوشت که حتى بعد از پرواز آسمانى اش بر مزارش حتى جمله اى با انگشت نیز ننویسند تا به مانند قبر بى بى زهرا(س) خاکى و ساده باشد و هنوز نیز مقدارى خاک، نماى مزار آن سردار شهید است .......

یادش بخیر آنروزها، که فرمانده را با یک بسیجى نمى توانستید تشخیص دهید ، بالاى سنگر فرماندهى زده بودند «فرماندهى از آن تو است یا حسین» 

یادش بخیر همه چیز مثل سنگرهامون خاکى بود . برخى از مدیران امروز معتقدند باید فاصله اى بین مدیر و مرئوس باشد .
دیروز سادگى یک مزیت بود و امروز برخى سادگى را عوام فریبى نام مى نهند ، فراموش کرده اند که انقلاب براى ساده زیستى بود و حضرت روح االله کوخ نشینان را بر کاخ نشینان ترجیح مى داد. حال چه کنیم که امروز برخى ها افتخارشان کاخ نشینى شده است. چه کنیم که برخى سفارش پیر دیارمان را فراموش کردند که همه را نهیب مى زد از تجمل گرایى و خوى دنیاپرستى . امروز برخى ها تا جایى پیش رفته اند که معنى آیه قرآن را نیز برعکس کرده اند آنجا که با دوست دشمنند و با دشمن دوست

.............یادش بخیر آن روزها ................
اما امروز خیلى فرق کرده است ، برخى ها به جاى معامله با خدا ، به دنبال مذاکره با کدخدایند ، برخى ها حاضرند تا به خاطر منافع سیاسى خود همه ارزشها و آرمان ها را معامله کنند و اتهام هاى بى شرمانه اى به نظام وارد نمایند !!
یادش بخیر آن نوجوان بسیجى که در چنگال بعثى ها اسیر بود و آزادى از چنگال دشمن را با توهین به امام خود معامله نکرد ، یادش بخیر آن شهید را که حاضر نبود متاع دنیایى را با اتهام به امام در ساواک معامله کند . 

دیروز دعوا بر سر پست نبود ، هرکس دیگرى را لایق تر از خودش مى دانست. اما امروز ! دعاى بعضى از ما این است که خدایا من را در نظرها خوب و بقیه را در نظرها بد قرار بده!!! بیایید دقیق تر به دنیاى امروز نظر بیندازید......

دنیاى اطراف خودمان ، دنیایى که هر روزه با آن مواجه هستیم ، برخى اوقات غصه مى خوریم و برخى اوقات نیز بى تفاوت از کنارشان عبور مى کنیم.

کوچکترین کار را باید بزرگ کنیم ، اخلاص کیلویى چند؟! اگر قرار باشد که همه کارها براى خدا باشد پس چگونه باید راى جمع کرد؟ گذشت زمانى که هرکس کارى مى کرد مخفى مى کرد تا خدا راضى تر باشد گذشت زمانى که رضاى خدا را بررضاى خلق اولویت مى دادند ، دیگر نام و نان مهم تر از اخلاص است . 
دیگر وقتى بنر هست، وقتى سایت هاى خبرى رنگارنگ هست، چرا نباید کوچکترین کار را با تبلیغات رنگارنگ بزرگ جلوه داد؟!
دیگر تا آرم داریم که نباید از آرمان سخن گفت. 
آرمان را باید خرج آرم و نام و نان کرد؛ چرا که هرچه آرم بیشتر مطرح شود ماندن ما در پست و مقام نیز بیشتر مى شود .چاره اى نیست دنیاى امروز اینگونه اقتضا مى کند!

همایش هاى گوناگون فرهنگى برگزار مى کنیم اما قبل از اینکه هدف ونتیجه برایمان مهم باشد این نام است که از اولویت برتر برخوردار مى شود ، آرم باید به چشم بیاید تا آرمان!
دیروزى ها دوربین خدا را همیشه بالاى سر خود مى دیدند و براى همین بود که کار برایشان شب و روز نداشت ، مهم نبود که بیشتر از وظایف محوله شان کار مى کنند ، ولى امروز اگر مدیرى کارهاى روزمره خود را انجام دهد، مدیرى موفق است ! و مى تواند سالها و سالها مدیر باشد 

امان از این آدمها .......
بازهم البته امید داریم ، امیدى به صفا و اخلاص برخى دیگر که همچنان به دنبال بى نامى اند در این دنیاى فانى ، تا شاید در محضر خداى رحمان در آن دنیاى باقى نام آنها ثبت گردد. در این سالهاى پس از جنگ نیز  هر جا خدایى کار کرده ایم و منیت ها را زیر پا گذاشته ایم ،نصرت الهى همراهمان بوده و دشمن را نا امید از شیطنت کرده ایم .
امروز به شدت به گفته امیرمان به کار جهادى که لازمه اصلى اش اخلاص است نیاز داریم به کارهاى بى منت و به دور از سیاه نمایى گذشته . امروز نیز مقتدایمان حکم جهاد داده اند ، ما امروز بیشتر از پیش به روحیه جهادى نیاز داریم ، روحیه اى که در آن «من» نیست و هرچه هست « ما» است

 ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

کار براى شهدا یعنى کار براى خدا . این را وقتى مى فهمى که سال ها شیدایى ، کوى به کوى تو را کشانده باشد این سوى و آن سوى به دنبال فهمیدن معناى شهیدان ، پیدا کردن دستخطى ، عکسى ، نوشته اى ، وصیتنامه اى ... از شهیدى . این را وقتى مى فهمى که روزها و شبها را بروى دنبال شهید بگردى ، بخوانى و بنویسى ، هزار ایده و طرح و دلنوشته در ذهنت قلمى شوند و ... در آخرین ثانیه ها شهیدی چون ستاره سهیل بدرخشند در آسمان شیدایى ات و تو را بکشانند و ببرند با خودشان ... آن هم درست در روزها و شبهاى سختى که مى گذرانى و دچار حیرتى !

دعوت شهدا ، حساب دارد ، کتاب دارد ، میزبان های خوبی اند شهیدان ...

 

  • سرباز گمنام

ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ. 

ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﻣﺮﺍﻡ ﺍﺑﺪﻱ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﺵ. 

ﻭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺣﺴﻦ ﺑﺎﺷﻜﻮﻩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻓﺰﻭﻧﺶ...

ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﻛﺮﻳﻢ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺭﺍﻧﻲ ﻭ ﺑﺎﺗﻘﻮﺍﻱ ﻣﻘﺘﺪﺍﻣﺎﻥ. ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺳﻄﻮﺭ ﻣﻮﺍﻋﻆ ﺣﻜﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻭ ﺑﺮ ﭼﻬﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺎﺯﺵ...

ﺁﺛﺎﺭ ﻗﻠم ﭘﻴﺮ ﻭ ﻣﺮﺍﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺻﻔﺎﻱ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﻔﻮﺱ ﻣﻀﻄﺮّ ﺭﺍ. ﭼﻬﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﺗﻲ ﻋﻈﻴﻢ ﺭﺍ؛

« ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﻧﻴﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﻠﺐ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﻣﺮﺩﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻛﺸﻒ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﻮﺑﺶ ﺟﺪﺍ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﺑﻴﻦ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻄﻠﻮﺑﺎﺗﺶ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﺑﻐﺾ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﻭﺩ... »

ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ ﺑﺮﺍﻳﻢ...

ﺩﻗﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍید ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻴﻘﺮﺍﺭﻱ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻣﻀﺎﻋﻒ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺯﻳﺒﺎﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻳﻢ؟

ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﺪﺍﻋﻲ ﻧﺎﻡ «ﺣﺴﻴﻦ »ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ؟! ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ! ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﺁﻣﺪ

ﻭ ﺷﺪﻫﺎﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ وادی وا نفسا ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﺪﻩ.

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﻏﺮﻳﺒﻲ ﺍﻳﻦ ﺣﻮﺍﻟﻲ ﺻﺪﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎﺭﻗﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﺗﺸﻴﻦ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺣﺐ ﺍﻟﺤﺴﻴﻨﻲ ﻣﻦ، ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻛﻨﺪ ﻗﻠﺐ ﺣﺐ ﺍﻟﺤﺴﻴﻨﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ!

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻝ ﺗﻮ ﻫﻤﻨﺠﻮﺍﻱ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻛﺴﻲ ﺟﺰ ﺗﻮ ﺣﻆ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺫﺍﺋﻘﻪ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﻳﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻫﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻛﻠﻤﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﺪ. ﺑﮕﺬﺍﺭ...

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﻣﻦ ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺤﺺ ﻭﺍﺩﺍﺭﺩ... تفحص .... تفحص .... دلم تنگ است برای روزهایتان...

ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺩﻳﺪﻱ؟! ﺷﺎﻳﺪ ما ﻫﻢ، ﭼﻮﻥ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﻱ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ، ﺳﺮ ﺍﺯ ﻻﻟﻪ ﺯﺍﺭﻫﺎﻱ ﻛﺮﺑﻼﺁﺑﺎﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﺭﺁﻭﺭیم!

ﺍﻳﻨﺠﺎ، ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﺕ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻇﺎﻫﺮﺕ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻋﻴﺎﺭﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺠﺎ، ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎﻳﺖ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ. ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻱ ﻣﺎ، ﺍﻳﻨﺠﺎ، ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﺪﺟﻮﺭﻱ ﻏﺎﻓﻠﮕﻴﺮ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻲ ﺩﻳﺪﻳﻢ، ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﻳﺪ.

ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﻲ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻜﻲ ﻭ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻭ ﺧﺮﺩﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﻭﺍﻗﻒ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﻋﺰﺕ ﻭ ﺟﻼﻝ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻻﺷﺮﻳﻚ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ، ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﻭ ﻧﻔﺲ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎ ﺣﺒﺲ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺻﻮﺕ ﻭ ﺁﻭﺍﻳﻲ ﺭﺧﺼﺖ ﻭ ﻣﺠﺎﻝ ﺗﻜﻠﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺘﻌﺎﻝ. ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺑﺰﺭگ ﻭ ﻋﺰﻳﺰﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺍﺯ ﺍﺯﻝ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺰﺭگ ﻭ ﻋﺰﻳﺰﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ...

ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺏ ﺑﺸﻮﻡ! ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ کسی ﻛﻪ دلش ﭘﺮﭘﺮ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ برای ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻥ. 

ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺏ ﺑﺸﻮﻡ! ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﻭﺯﺭ ﻭ ﻭﺑﺎﻟﻲ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻧﻜﻨﺪ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ.

ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ کسی که ﺩﻟش ﻟﻚ ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﻱ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﺮﭼﻢ ﺳﻪ ﺭﻧﮓ – ﺑﺎ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﷲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﭘﺮﭼﻢ ﺩﻟﺮﺑﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ – ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ « ﻛﺠﺎﻳﻴﺪ ﺍﻱ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻳﻲ ».

چه شده که این روزها دسته دسته می آیید باش آن پرچم های سه رنگ و به ما تلنگر می زنید....

 ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺩﺭﻫﻢ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺮﺍﺣﺖ ﺭﺍ، ﺳﺒﻚ ﻭ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﻴﺎﺑﻤﺸﺎﻥ ﻭ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺑﻼﺁﺑﺎﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻭﺝ ﺑﮕﻴﺮﻡ. ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ کسانیکه ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻳﻜﻨﻮﺍﺧﺘﻲ ﻭ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﺍﺵ ﺧﺴﺘﻪ ﺍند...

ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺎﻟﺢ ﺷﻮﻡ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺎﻟﺢ ﺷﻮﻡ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺎﻟﺢ ﺷﻮﻡ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ﺍﺑﺎﺻﺎﻟﺢ ﻋﺠﻞ ﺍﷲ ﻓﺮﺟﻪ ﺭﺍ، ﺍﻣﻴﺪ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻤﺮﻧﮓ ﻭ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺸﻨﻮﻡ...


نمی دانم امسال روزیمان را کجا رقم می زنیم ....

وعده گاهمان کجاست ... اما دل خوش به آنم که دست از طلب بر ندارم زکوی یاران ...

نوای شهرمون خوش آهنگه  /  حالمون مثل روزای جنگه 

شهدا واژه های ایثارند  /  همشون سربلند و سردارند 

رفقا این حقیقت والله  /  هوای کشورمون و دارند 

نکنه دل به دنیا بسپاریم  /  پا رو خون شهید بگذاریم

نکنه که خدای ناکرده  /  دل آقامون بیازاریم 

دنیا این و بدونه این مردم  /  همه از نسل پاک سلمانند

یه روزی پاش بیافته بی تردید  /  همت و باکری و چمرانند



 

  • سرباز گمنام