به تکرار تاریخ آزموده میشویم
حواسمان باید به مزارهای خلوت کلیدداران عالم حضور باشد. حواسمان باید به مادران و پدران فراموش شده و از یاد رفته شان باشد.حواسمان باید به وصیتنامه های خوانده نشده! و گرد و غبار گرفته شان باشد...حواسمان باید به همه چیز باشد!
جنگ شد و تعبیر شد «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
جنگ شد تا آنان که عمری به درگاه خداوند نالیدهاند و خواندهاند که «اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لاوامره والمحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه» آزموده شوند که چهاندازه صادقند در آنچه به ناله و تضرع به درگاه ربّ العالمین عرضه داشتهاند
جنگ شد تا مرد و نامرد را از هم جدا کند... و علیرغم آن همه خسارات و مضرّات و تلفات که جنگ داشت، اینها را هم که بشماری، تازه میفهمی چرا حضرت روح الله ، جنگ و جهاد را سفره گسترده نعمات و عنایات الهی دانست
صبر کن! گمان نکنی که اینها، همه فقط در گذشته بوده که گذشت! نه ، اینها که گذشت، اما سفره جهاد هنوز باز است و عنایات الهی هنوز هم اگر بخواهی جاری است و میبارند بر ما! جنگ است هنوز اینجا! همین جا...
در مدرسه، در دانشگاه، در خیابان، در کوچه... همه جا و همه جا!
دو جنگ پیچیده و بزرگ که در هیچکدام، دشمنان و سنگرها و اسلحهها و خاکریزها قابل رؤیت نیستند! جنگی که با دشمنان کینه توز و مستکبر داریم در عالم و خوب که نگاه کنی تا خیابانها و کوچه ها و مدرسه ها و دانشگاه هایمان پیش آمدهاند. و جنگی با نفس حریص خویش و با فرعونیت و انانیت خویش... شرح جنگ اول را که بسیار در کلام مولانا الخامنهای شنیدهای، آنگاه که بشیر و نذیر راهمان میشود.
شرح جنگ دوم را هم در کلام امام روح الله بشنو:
«... پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصلی باقی و دست نخورده است، درصدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشه های اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم. از این جهت نیز، اصلاح برای انسان آسانتر است ولی در پیری که اراده سست و تصمیم پیر است، چیره شدن بر قوا مشکلتر است.»
تا به حال شده بر سر مزار شهیدی زانوهایت بلرزد و ضربان قلبت تندتر شود و حال گمگشتهای را گم کرده بودی که پیدا شده است؟! تا به حال شده بر سر مزار شهیدی آنچنان نگاهت گرمی کند به نگاه عکس داخل حجله ابدیاش که با خودت گویی حتی از بستگان او به وی نزدیکتری؟!
دیدهای که گاه ماهها و ماهها و ماهها نگاهی و حضوری ذهن و دلت را درگیر کند؟! فرقی نیست میان شهدا، همه آنها کلیدداران عالم حضورند و همه بل احیاء و همه روزی خورنده بر سر سفره های اکرام و عنایات بیپایان خداوند .
فرقی نیست... اما اینکه کدام را با تو دستگیری بزرگ باشد و شفاعت نجات بخش؛ تا آنان که را خواهند و میل شان به که باشد! در این هم فرقی نیست! هر کدام که شفاعتت کند پذیرفته و مقبول درگاه ربّ العالمین است.
فقط من و تو باید که حواسمان باشد! حواسمان باید به نامهایی که دارد برسر در ورودی کوچه ها به فراموشی سپرده میشود باشد. حواسمان باید به نامهای زندگان و شایستگان بر روی خیابانها و معابر و بزرگراهها و کوچه ها که دارد جایش را به نام گلها و گیاهان میدهد باشد!
حواسمان باید به مزارهای خلوت کلیدداران عالم حضور باشد. حواسمان باید به مادران و پدران فراموش شده و از یاد رفته شان باشد.حواسمان باید به وصیتنامه های خوانده نشده و گرد و غبار گرفته شان باشد. حواسمان باید به نگاه های نافذ و زیبایشان در هر سحرگاه و هر شامگاه، بالای سرمان باشد.حواسمان باید به خودمان و غفلت روز افزونمان باشد... حواسمان باید به همه چیز باشد! به همه چیز....
امام که آمد نور آمد. روشنایی آمد. پرده ها کنار رفتند و آرامش و اطمینان قلبی آمد. همه خوبیها آمد... همه خوبیها نمیماند اگر خونها نبود!خونهایی که مشت میشد و بر دهان شیطان بزرگ کوبیده میشد. خونهایی که زیر دینشان داریم نفس میکشیم. خونهایی که مسلّماً و یقیناً خون من و تو از آنها رنگینتر نیست! خونهایی که دماء الشهدایند و حرمت دارند. خونهایی که قیام میکنند و تمام عالم را فرا میگیرند...
از خون گفتم. از خون شهید و از حرمت و قداستش تا با تو از آنچه شریفتر است از خون شهید، بگویم! عجبا! مگر از خون شهید شریفتر هم هست؟ من نمیگویم! خودشان گفتند! خود شهیدان! خود قبیله بزرگ و عظیم و آبرومند شهیدان...
وصیتنامه هاشان را که ورق بزنی در بیشتر آنها این جمله به چشمت خواهد خورد که:
خواهرم، سیاهی حجاب تو کوبندهتر از سرخی خون من است. کوبندهتر است؛ شریفتر است؛ سلاحی کاریتر است؛ مقدستر است؛ عالیتر است.
مقدستر است؛ چرا که یادگار بزرگ بانوی عالمین فاطمه زهرا سلامالله علیهاست.
سلاحی کاریتر از خون شهداست؛ چرا که مراقبه ساعات طوفانی زینب کبری سلام الله علیهاست.
کوبندهتر است؛ چرا که سدّ است در برابر خواسته شیطان بزرگ در شبیخون فرهنگی که قسم یاد کرده تا هر چه باور را در عالم نابود کند.
شریفتر است؛ چرا که حق خداوندیست و نه حق بشری.
عالیتر است؛ چرا که اسلحه امروز من و تو در جنگ پنهان و ناپیدای نرم است.
... اگر روزی احساس کردی سر جای خودت نیستی، دور خودت نچرخ! سرگیجه نگیر! به عالم و آدم بد و بیراه نگو! لحظهای بایست. همان جا که ایستادهای بنشین. هر چه که هست باید با خودت حلش کنی!اگر احساس کنی تعریف زن یا مرد در عالم گم شده و هیچ کس و هیچ چیز سر جای خودش نیست، آن لحظه به حرف من رسیدهای!که چه دارم می گویم!
حجاب و غیرتی که امروز از دختران و پسران این سرزمین غارت شود پیروزی شیطان بزرگ و دشمنان قسم خورده این انقلاب است در جنگی ناپیدا و پنهان و نابرابر که جنگ نرمش میخوانیم. حجاب و غیرتی که امروز غارت شود، ضربهای کاریست که فردا با گم کردن هویت خویش بدان خواهیم رسید...
گفتم که باید حواسمان به همه چیز باشد. گفتم که باید حواسمان به خودمان باشد...از خود فراموشی تا خدا فراموشی راه زیادی نیست. این کلام خداست و چه تکان دهنده است این هشدار!
و لا تکونوا کالذین نسواالله فانسهم انفسهم اولئک هم الفاسقون. حشر/ ۱۹ و نباشید مانند آنان که فراموش کردند خدا را، پس فراموششان ساخت از خودشان، همانا ایشان نافرمانان هستند.
حواست هست به خودت؟!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
درس آموزی بی قراریهایم :
حواست هست جنگ شده تا مرد و نامرد را از هم معلوم کند؟!
حواست هست جنگ شده تا باز تعبیر کند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را؟
حواست هست همیشه روزی در سال هست که خون بر شمشیر پیروز است؟
حواست هست داریم آزموده میشویم بعد از خواندن عمری «اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و ...
حواست هست به غربت و مظلومیت سیدنا الخامنهای که نشسته داخل خیمهای، تکیه داده به شمشیرش و آن بیرون غوغای نهروانیان؟!
حواست هست به تکرار تاریخ؟
حواست هست به خودت؟!
- ۱۲ نظر
- ۱۸ تیر ۹۰ ، ۱۶:۲۶